روز اول ۷ بهمن ماه 1401
هماهنگی ها را انجام داده بودیم و خیالمان راحت بود روز پنجشنبه ساعت ۸ صبح دوچرخه ها را بر روی مینی بوس باربندی کردیم و پس از
اطمینان از محکم بودن شان عازم شدیم
گروهمان متشکل شد از هشت آقا و دو خانم
همسفران عزیزم در این مسیرمهندس شفیعی (برادر گلم).علیرضا شفیعی (پسرگلم) .بهمن شهبازی.جناب جمشیدی .رضا یزدانی.هادی شکریزاده.عباس اسماعیلی. خانم شهبازی و خانم رضایی
مسیرمان به سمت برازجان خورموج و سپس عسلویه بود
نهار را در خورموج ماندیم و شب به عسلویه رسیدیم
شهر از دور روشن بود و دودی وحشتناک سطح شهر را فرا گرفته بود و شعله های بلند مشغول سوزاندن گازهای متصاعد شده از چاه بودند گویی در فرایند استخراج گاز مجبور به سوزاندن گاز می شدند تا بتوانند گاز را استخراج کنند البته تکنولوژی استخراج گاز ایران شاید مربوط به همان دوران اول استخراج باشد، دنیا از این ثروت ها بی نهایت استفاده می برد دودی که از سوختن گاز ها حاصل می شد چشم هایمان را میآزارد واقعا حیف است این همه ثروت خدادادی تبدیل به آتش می شود و این آتش نه فقط بر سرمایه مادی بلکه سرمایه معنوی هم زده می شود تصور کنید آلودگی هوا و مواد معلق در هوا تا چندین کیلومتر پیشروی می کند و باعث تخریب فضا و محیط زیست می شود همچنین موجب باران های اسیدی می گردد که می توانند کل کشاورزی یک منطقه را نابود کند
الودگی هوا موجب ایجاد بیماری های خاصی همچون تنگی نفس و و مشکلات ریوی میشود
گر چه تخصص ما تجزیه و تحلیل صنایع مشکل ساز در مملکت نیست اما آنچه را می بینیم نگرانمان می کند
در پیش چشمانمان بر ثروت این مملکت آتش زده میشود
متاسفانه چاره ای نیست و فقط میتوانیم مشاهده گر باشیم
به تربیت بدنی عسلویه رسیدیم و شب را میهمان ویژه آقای محمد داد مسئول تربیت بدنی عسلویه بودم فردی بسیار مودب خونگرم و مهمان نواز
شب را در مجموعه ورزشی خلیج فارس عسلویه اسکان یافتیم و صبحگاه بعد از خداحافظی با دوست عزیزمان جناب محمدداد از عسلویه خارج شدیم
مسیر از کنار جنگل حرا و جاده ساحلی به سمت بساتین
بعداز عبور از روستای خره (kherreh)
زمین شروع میکند به سبز شدن و بهار زود تر از نوید آمدنش با دامنی پر از گل جای خوش کرده است
یعقوب با دشداشه سفیدش از چادر بیرون میپرد ،سازش را بلند میکند و از روی تپه مجاور جاده فریاد میزند و همه ما را دعوت به نوشیدن قهوه عربی میکند سیم های سازش را کودکان مهمان های قبلی پاره کرده اند اما همچنان مینوازد و لبخند میزند
شاید نواختن سازش بر اساس اسلوب و شیوه علمی نباشد اما درونش جهانی ست از مهربانی
آرامش درون سینهاش ساز میزند و ساز دلش کوک کوک است
پس از صرف قهوه عربی سفره را باز میکنیم برای نهار اصرار میکند تا نهار میهمانش باشیم با احترام قبول نمی کنیم
پس از استراحتی کوتاه عازم میشویم دوباره باید مسیر را ادامه دهیم
شب باید به دشتی برسیم تا برنامه رکاب زنی روز اول تمام شود
حدود ساعت ۷ شب بود که به دشتی رسیدیم هوا تاریک شده بود لازم بود جایی را پیدا میکردیم برای شب مانی شاید میشد کمپ بزنیم اما هوا کمی سرد بود به ناچار دنبال جایی بودیم که دارای سقف باشد و بتوانیم شب را در آنجا سپری کنیم
عجب مردم مهربانی دارد دشتی در این هنگام ماشینی کنار ما توقف کرد و شخصی سوال پرسید امشب کجا میخواهید بمانید آقای صالحی بود دبیر ادبیات شهر دشتی بگذارید ببینم میتوانم جایی را برایتان پیدا کنم موبایلش را بیرون آورد و زنگ زد به اداره آموزش و پرورش متاسفانه به خاطر شیوع کرونا جایی برایمان پیدا نشد یا لااقل به خاطر ترس از کرونا از پذیرش ما خودداری کردند
گفت نگران نباشید بیایید به دنبالش رفتیم وارد سالن ورزشی شدیم
پسر عمویشان متصدی سالن ورزشی بودند وارد سالن شدیم بارویی باز از ما پذیرایی کردند چادرها را به پا کردیم و شروع کردیم به آشپزی جایتان سبز املت با طعم فلفل
دوباره خورشید سر از خواب شبانه برداشت و پرتو پرفروغش را نصیب جهان کرد
دوباره شروع کردیم
دشتی بسیار زیباست پر از باغ و زمین های کشاورزی پربار ی که از کنارشان عبور کردیم
حدود ۱۹ کلیومتر بعد ازشهر دشتی و عبور از بندر بستانو و بندر زیبای زیارت رسیدیم به یک ساحل دنج و زیبا بساط صبحانه رو پهن کردیم و صبحانه رو نوش جان کردیم
دو چیزی که برامون بسیار زیبا و خاص بود ساحل آرام و سنگی و کوه هایی که به شکل های خاص فرسایش پیدا کرده بودند تمام نقش ها رو میشه در این فرسایش ها تصور کرد اولین پنجری زیر همین درخت شکل گرفت .خوب دوچرخه هست و همین مسائل
حدود چند دقیقه وقت گرفت تا کار تمام شد و دوباره جمع کردیم و زدیم به دل جاده
برای نهار توقف کردیم گوشه ای دنج نزدیک به دریا با نمایی به زیبایی خلقت
پس از استراحتی کوتاه دوباره پا در رکاب شدیم و پس از طی مسافتی رسیدیم به گردنه عشاق
باید ببینی تا عاشقش شوی
بسیاری از عروس و دامادها امده بودند که عکس بگیرند
تنگ غروب بود و منظره غروب افتاب ساحل را رویایی ساخته بود چیزی شبیه دلگیری شبیه تب و شبیه عشق در وجودت سر میکشد شاید به همین دلیل است این قسمت نامش گردنه عشاق نامیده شده است
فاصله گردنه عشاق تا بندر مقام 19 کیلومتر است نتوانستیم زیاد بمانیم عکس هایمان را که گرفتیم به راه افتادیم باید قبل از تاریکی هوا به مقصد برسیم
اوایل شب بود که به بندر مقام رسیدیم در واقع بندر مقام در میانه جاده قرار دارد . ما از جاده فرعی یا جاده ساحلی از سمت بساتین حرکت کرده بودیم شب را در بندر مقام اسکان پیدا کردیم ورزشگاهی و نمازخانهای و استراحتی به امید رکاب زنی برای فردا صبح
کل مسیر از بندر مقام تا بندر آفتاب حدود ۷۲ کیلومتر فاصله هست
صبح با جمع کردن و بستن خورجین و لوازم بر روی دوچرخهها از بندر مقام بیرون زدیم شروع حرکت به سمت روستای نخیلو پس از عبور از نخیلو به سمت روستای جزه
۱۱کیلومتر بعد به بندر جزه رسیدیم و اینجا انتهای آسفالت و شروع جاده خاکی بود نشستیم برای صرف صبحانه و استراحتی کوتاه
استخراج مروارید از صدف شغل مردمان جزه صید ماهی و مروارید است و در این میان نقش زنان از جایگاه ویژه ای برخوردار است
قبل از روستا آسفالت تمام میشود و حدود ۳۲ کیلومتر را باید طی کنی تا به آسفالت برسی جاده در دست ساخت است و ماشین های راه سازی در ابتدای مسیر مشغول به کار بودند پل ها را هنوز نساخته بودند و باید وارد تنگه هایی میشدیم که شیب های تندی داشت 😅 خدا کند روی هر دره پلی نصب کنند
بخاطر همین شرایط جاده عبور ماشین ها بندرت انجام میشد تنها چیزی که با ما بود سکوت و زمزمه امواج و عجیب بکر و دلنشین
مسیر رکاب زنی از روستای چیروئیه به بندر آفتاب
یکی از زیبایی های دوچرخه سواری انتخاب مسیر های دنج بک و بدور از رفت آمد هست
طبیعت هنوز به همان شکل ابتدایی است زیبا در ابعاد کائنات
خوشحالم که شادی هایم را با دوستانم همراه هستم
16 کیلومتر بعد از بندر جزه پلانی زیبا از نقاشی طبیعت را کشف میکنی گستره ای که در قاب هیچ دوربینی قرار نمیگیرد و شکوهش را نمیتوان ثبت کرد اما دو چیز را کاملا میتوان حس و لمس کرد سکوت و زیبایی
پایان جاده خاکی و شروع آسفالت و 8 کیلومتر تا بندر چیروئیه مانده است
نهار را در بندر چیروئیه خواهیم بود
بعد از بندر چیروئیه ۱۰ کیلومتر دیگر جاده را رکاب زدیم
واقعا این قسمت جاده بسیار زیبایی است باید ببینی
کوههای اطراف جاده هر کدام به شکلی از فرسایش تراش خورده اند گویی دو طرف جاده را مجسمه قرار داده اند بالأخره ، ساعت ۷ شب به بندر آفتاب رسیدیم
پس از گرفتن بلیط و اجازه ورود وارد سالن انتظار شدیم .به دوچرخه ها استراحتی دادیم کمی تمیزشان کردیم شامی مختصر درست کردیم و خوابیدیم باید ساعت چهار صبح کنار اسکله باشیم
چون لندیگراف حرکت میکرد و جا میماندیم
سوار بر لندی گراف به سمت کیش
شب را در سالن بندر آفتاب اتراق کردیم و صبح تقریبا کله سحر دوچرخه ها را آماده کردیم و تا اسکله رکاب زدیم
طلوع زیبایی بود و تشت زرین خورشید از دل خلیج همیشگی فارس دنیا را به نور و گرما دعوت کرد
معضل بزرگی است این گوشی ها و فضای مجازی لذت لحظات را میگیرند با اینکه ثبت خاطره جزئی جدایی ناپذیر از سفر است اما استفاده بیش از حد و زمان بر بودن این ابزارها از لذت بودن در زمان حال را به شدت کاهش میدهد
چقدر انسانها میتوانند خوب و دوست داشتنی باشند
اداره آموزش و پرورش کیش در خدمت دوست عزیز جناب آقای بهرامپور
معاونت پشتیبانی و سرکار خانم پیام کارشناس تعاون اداره آموزش و پرورش
ممنون و سپاسگزاریم از حمایت خوب شما
بااینکه هنوز درگیر کرونا بودیم نمازخانه یکی از مدارس را به نام دبیرستان خاتم الانبیا در اختیار ما گذاشتند پس از خداحافظی با جناب بهرام پور به سمت دبیرستان حرکت کردیم استقرار که پیدا کردیم تصمیم گرفتیم جایی برای خرید نهار پیدا کنیم
رستوران بسیار خوبی پیدا کردیم و البته نهار را بصورت بیرون بر گرفتیم و به دبیرستان آوردیم
بعد از ظهر را شروع به گشت و گذار در کیش کنیم اولین جایی که نظرمان را جلب کرده بود قنات زیرزمینی کیش بود که در دوران توسعه کیش به عنوان قطب گردشگری آن را توسعه داده بودند جای زیباییست برای دیدن هنر معماران بزرگ ایران زمین
در داخل مسیر قنات که از زیر قسمت هایی از شهر میگذرد حلقه چاهایی را میبینی که قبلا بوسیله ابزار ابتدایی ولو و طناب از آب قنات برداشت میکرده اند اکثر چاه ها درون حیات خانه ها قرار داشته و امروز اثری از بسیاری از حلقه های چاه نیست چون دیگر برداشتی انجام نمیشود
عمق قنات پایین تر از سطح دریاست با این وجود آب قنات قبلا شیرین بوده است و اینک آب چندانی ندارد ،بارندگی کم آب قنات را به شدت تحلیل داده است
به نمای خروجی و بیرون قنات رسیدیم خودمان را به یک آب هویج و بستنی دعوت کردیم و بیرون آمدیم
شبگردی در جزیره واقعا زیباست
شب را تا طولانی مدت رکاب زدیم ،کنار ساحل شام خوردیم و قهوه درست کردیم و تا دیر وقت بیرون بودیم ،هوای بهمن ماه کیش دقیقا بهاری است و بهترین فصل سفر به کیش همین زمان است
فردا صبح تصمیم گرفتیم برویم غواصی تجربه جالبی بود ولی تا بخواهی با احساس شناور شدنت کنار بیایی باید از آب بیایی بالا و به ساحل برگردی
منطقهای کم عمق برای این کار در نظر گرفته شده و ماهیان زیبای خلیج فارس را بوسیله کمی خوراکی جمع میکنند و چند عکس اما دنیای زیر آب زیباتر از این نمایش است فرو رفتن و شنا کردن لذتی خاص دارد
و عصر تصمیم گرفتیم قایق یونانی را ببینیم
بهترین زمان بازدید غروب است بخاطر نمای زیبایی که غروب خورشید درون بستر دریا ایجاد میکنند منظره ای بی بدیل و زیبا نقش میزند
در مسیر کشتی یونانی بودیم که با گروه دوچرخه سواری و مسئول هیئت دوچرخه سواری کیش مواجه شدیم انسان بسیار خوش قلب و مهربانی ست جناب صفارزاده دلخور بود که هماهنگ نکرده به کیش آمده ایم و نتوانسته مکانی برای ما اختصاص دهد گویا یکی از دوستان کارت ایشان را گرفته بوده و فراموش کرده بود با ما هماهنگ کند گروهی بسیار فعال و پویا داشتند و از آشنایی با آنها بسیار خوشحال شدیم امیدوارم این دوستی ادامه دار باشد و رکاب های خوبی با هم بزنیم
هر چیز پایان و انتهایی دارد رسیدن به انتها و دیگر هیچ
پایان برای بسیاری از انسانها ترسناک و برای معدودی با شکوه و بر ابهت است
پایان ممکن است پر رمز و راز و اسرار آمیز باشد همراه با شکوه و پیچیدگی معمایی سر بسته پر از پچ پیچ و همهمه درست همانند کشتی پونانی که هنوز در شکوه تن به دست دریا سپرده است و آرام آرام درون بی نهایت دریا فرو میرود
دنیایی از سرافرازی اینک قد به قامت بلند دریا سپرده است و مشاهده گر روزمرگی انسانهایی است که تلاش میکنند از او به یادگار برای خود قاب عکسی تهیه کنند خاطره ای ثبت کنند که ممکن است دیری نپایید
اما باید دید و غرق در لحظه دیدن شد باید لحظه به لحطه زندگی را بویید و نوشید
هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.